برای دخترم باران

۸ و ۹ و ۱۰ ماهگی

اول از همه ببخش دخترکم که دیر اومدم این سه ماه یعنی تابستون که اصلا نفهمیدم چطور گذشت خیلی شیرین و البته گاهی هم تلخ؛ شیرینی هاش اومدن مهمون عزیزی مثل خاله آرزو و پسر گلش آقا ماهان و عمو عمران عزیز؛ مسافرتمون به لار و بعدش عروسی شهین دختر خاله بابا و مسافرتمون به اصفهان با کیارش کوچولو و مامان باباش؛ و تلخی هاش هم عمل آپاندیس من که البته تو بیشتر از من اذیت شدی دخمل نازم و مث همیشه خیلی خیلی صبور و مهربون بودی و فقط خودت آب شدی دخترک کوچولوی من.... از خودت تو این مدت برات بگم عسلم که هر روز شیرین تر و تر تر  شدی مث یه گلوله نمک... هشت ماه و ده روزت بود که اولین مرواریدت سر زد عزیزم یعنی سوم مرداد که اون موقع خونه مادر جون لار بودیم ...
30 مهر 1395
1